-
مولای من!
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 09:43
پنجره هارا می بندم، امازوزه یباد هنوزشنیده می شودودروپنجره هارامی لرزاند. غمگینم؛ کلاس دلگیر، باصندلی های خالی، دریک غروب پائیزی... نگاهم به تخته سیاه می افتد: «ای مردم!خداوندعلی بن ابیطالب علیه السلام راامام وصاحب اختیارشماقرارداده واطاعتش را برشماواجب نموده...» باصاحب غدیــــــــرنجوامی کنم؛ که مــــــــــــــــولای...
-
حریم حجاب
شنبه 16 مهرماه سال 1390 08:38
تازه با هم رفیق شده بودیم؛خیلی با محبت وبی غل و غش بود.بااینکه ازحجابش خوشم می آمد،اماتنبلی می کردم چادرروی سرم باشد. یک روزکه برای درس خواندن آمده بود خانه ما،همراه خودش چندتا شکلات بابسته بندی های زیباهم آورده بود.دوتاازآنهارابه من داد،خودش هم یکی ازشکلات هارابازکردوگذاشت وسط بشقاب. چندلحظه ای ازدرس خواندنمان نگذشته...
-
مهدی جان به سرزمین نور می روم تا...
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 18:41
مهدی جان به سرزمین نور می روم تا به نیروی ما وراءدرونی ام پاسخ لبیک بدهم همان چیزی که نمی دانم چیست یا کیست؟ ولی این را می دانم که دعوتی الهی از سوی شهیدان است. ومطمئنم که این سفر،سفر بزرگی برایم خواهد بود که از یک نقطه کوچک شروع شده وامیدوارم که به نقطه ای به وسعت آسمان تمام شود. مهدی جان پا به جنوب که قدمگاه ملائک...
-
ذوالفقاری زِ نیام آمده بیرون،اینک
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 13:06
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است مثنوی بار دگرازهیجان لبریز است بحرآرام،دگرباره خروشان شده است ساحل خفته پر ازلولو مرجان شده است دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است لشکرابرهه از سوی حجازآمده است با شماییم،شمایی که فقط شیطانی است (دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است) با شماییم که خود را خبری می دانید وزمین را همه ارث...
-
سروده از حضرت امام خمینی رحمةالله
جمعه 28 مردادماه سال 1390 18:04
غم مخور،ایام هجران روبه پایان می رود این خماری از سرما می گساران می رود پرده را از روی ماه خویش بالا می زند غمزه را سر می دهد،غم ازدل وجان می رود بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود زاغ با صد شرمساری ازگلستان می رود محفل از نور رخ او،نور افشان می شود هرچه غیرازذکریار،ازیاد رندان می رود ابرها،ازنورخورشیدرخش پنهان شوند...
-
چــــــــــشم به راه
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 09:10
درمیان بیابانهای خشک ولم یزرع ودردل کویر گرم وسوزان،کلبه ای ساخته ام از عشق وانتظار... وچشم به راه قاصدکها نشسته ام تاخبرآمدنت رابرایم بیاورند. اگرتو بیایی کویر دلم سرسبز وتمام دنیا پرازگلهای نرگس وشقایق خواهدشد. ای کاش بیایـــــــــــــــــــــــی.
-
گلــــــــستان طــــــــــاهـــــــا
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 09:09
ای خوب،نیک می دانم که در جمعه ای سبز ورویایی سوار برر مرکب عدالت به دیدار خستگان می آیی. دلم دروغ نمی گویدبه نذر مشتاقانه اطلسی ها تردید ندارم که مسافر شهر آینه ها،گل سرخ گلستان طاها سرانجام طراوت وصال رابه منتظران هدیه خواهد کرد. هر آینه با دسته گلی از عشق وارادت بر دروازه دلهامان چشم به راه توئیــــــــــــــــم.
-
سروده رهبر انقلاب برای امام زمان(عج)
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 14:57
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو سپند وار زکف داده ام عنان بی تو ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی پراست سینه ام از اندوه گران بی تو نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو لب از حکایت شبهای تار می بندم اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو...
-
گل نرگس
شنبه 11 تیرماه سال 1390 23:05
ازنو شکفت نرگس چشم انتظاری ام گل کرد خارخارِشب بی قراری ام تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو دیدم هزار چشم،درآینه کاری ام گرمن به شوق دیدنت از خویش می روم ازخویش می روم که تو با خود بیاری ام بودو نبود من همه از دست رفته است باری،مگر تو دست برآری به یاری ام کاری به کار غیر ندارم که عاقبتت مرهم نهاد نام توبرزخم کاری ام...
-
نیامدی
شنبه 11 تیرماه سال 1390 06:47
گلوی شعرم از احساس گریه سنگین است غروب خاطره هایت چقدر غمگین است توان گریه ندارم سکوت این مرداب شبیه گوش زمانه همیشه سنگین است مجال صحبت با تو نبود ازآن رو نگاه شیشه شعرم غبار آگین است چه تلخ می گذرد روزها اگرچه هنوز خیال ماندن در انتظار شیرین است نیامدی وجنون پنجه زد به سینه ی من همیشه حال و هوای غریبه ها این است