ازنو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخارِشب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم،درآینه کاری ام
گرمن به شوق دیدنت از خویش می روم
ازخویش می روم که تو با خود بیاری ام
بودو نبود من همه از دست رفته است
باری،مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبتت
مرهم نهاد نام توبرزخم کاری ام
تاساحل قرارتوچون موج بی قرار
بارود،روبه سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم بیا بیا
زان پیش ترکه پاک شود یادگاری ام
سلام هستی
شعر قشنگی بود
موفق باشی
علی یارت